۱۳۸۱/۰۶/۰۵

ديدار با آقا داداش! لذت بخش و عميق بود....
دنيايش با دنياي ديگران متفاوت بود .....
از بطالت و بيهودگي بيزار بود....
از "ناداني" عده اي و ادعاي "دانايي" عده اي ديگر....
درباره همه چيز صحبت کرديم....
از درد جامعه ....
از سقوطش....
از مردمش...
و از فرهنگش....
از رسومات سنتي بيهوده....
از انسانيت و مردانگي
از ...........
هديه هايي بس گرانبها به من داد...
"دنياي سوفي" ، "کيمياگر" ، "کوري" ،"قلعه حيوانات" ، "سمفوني مردگان" .....
و من پي بردم تا رسيدن به "انتهاي راه" ، سفري طولاني در پيش دارم....
سفري بس شيرين و گوارا و دوست داشتني...
....
آقا داداش! ممنون.

هیچ نظری موجود نیست: