۱۳۸۶/۰۶/۰۳

این مدتی که توفیق! اجباری شد
و امور پشتیبانی شرکت از روی ناچاری و توسط خودم! ،
چند روزی سپرده شد بهم ،
تازه فهمیدم پشتیبانی چقدر کار سختیه!
...
باید جواب هزار تا آدم رو بدی که هر کدوم یه مشکلی دارن ...
و همشون هم انتظار دارن سریع مشکلشون حل بشه ...
بعضی ها حق دارن و ایراد از نرم افزارای شرکته ...
و بعضی دیگه حق ندارن و ایراد از سیستم خودشونه ...
و تو باید به همه شون به آرومی و با صبر و حوصله جواب بدی ،
و یه جوری مشکلشون رو حل کنی!
از یه طرف بعضی وقتا این حل شدنه طولانی میشه ،
در نتیجه هم تو کلافه میشی و هم اونا ...
در این حال اونا حق دارن عصبانی بشن ... ،
اما تو باز هم باید صبر پیشه کنی ... ،
و حتی در جواب حرفای توهین آمیزشون ، باز هم حق رو به اونا بدی ...
حتی اگر حق با اونا نباشه!!!
اونم در زمانی که در اوج خستگی و کلافگی قرار داری! ...
...
تو این دیار ،
خود من بارها تجربه کردم مواردی رو که ،
پشتیبان های شرکتهای دیگه نه تنها مشکل رو حل نکردن ،
که با پرخاشگری و بی ادبی برخورد کردن !
در واقع شاید به جرات ،
اکثر غریب به اتفاقشون ،
رفتاری همراه با صبر و حوصله و احترام نداشتن و ندارن!
اکثرا طلبکار هستن و به دنبال پیچوندن مشتری بدبخت!
...
اما در عین حال از طرفی هم ،
باید بهشون حق داد ! و خیلی هم نمیشه یه طرفه به قاضی رفت!
چون این طرف قضیه هم آدما رفتار درست درمونی ندارن!
یعنی تماس میگیرن با طلبکاری !
با انتظاراتی غیر معقول !
با دانشی بسیار اندک !
و ...
...
با تمام این اوصاف ،
سعی کردم تو این هفت هشت روز ،
صبر و حوصله ام رو زیاد کنم ...
و ایده آل های ذهنی ام رو ،
و توقعاتی که قبلا از پشتیبان های شرکتهای دیگه داشتم رو ،
در عمل به اجرا دربیارم!
و تا حدود زیادی هم بنا به گفته ی مشتریان موفق بودم!
گرچه فهمیدم که پشتیبانی ،
واقعا یکی از سخت ترین کاراست!
...
..
.