از ديگران:
*از وحشت مرگ نيست كه جنگ را دوست نميدارم، بيشتر از همه چيز هراس من از نابودي لحظههايي است كه ميميرند و فاصله ما را با نجات بيشتر ميكند.
...الف.ب.ر.الف.ه.ی.م....
*اندك زمانی پس از كشتار مردم در ميدان ژاله، زلزله طبس را ويران كرد.
شاه كه از تكرار تظاهرات انقلابی جان به لب شده بود، از اين فاجعه استقبال كرد و براي گمراه ساختن افكار عمومي، همراه با دوربينهای تلويزيونی عازم طبس شد
تا بلكه نمايش تلويزيوني صحنههای دلجوئی وی از زلزلهزدگان مردم را برای مدتی از تظاهرات انقلابی منصرف كند
و فرصتی براي تجديد قوا و تجديد آرايش سياسي-نظامي فراهم شود.
وقتی شاه به طرف زلزله زدگان طبس رفت، پيرمردي از ميان جمعيت به طرف شاه آمده
و با صدای بلند خطاب به شاه كه لباس نظامی به تن داشت
گفت: «آقاي شاه! چرا مردم را كشتي؟»
شاه با نگاه عاقل اندر سفيه گفت:«ما نكشتيم، زلزله كشت!»
پيرمرد شاه را از خواب بيدار كرد و گفت:« اينجا را نميگويم، ميدان ژاله را ميگويم!»
پ.ی.ک.ن.ت.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر