۱۳۸۱/۰۶/۲۳

ماهي سياه کوچولوي صمد بهرنگي
.............................................
عاميانه ، روان و عميق!
...
داستان موجودي که مي خواهد متفاوت باشد و متفاوت عمل کند...
از تکرار بيزار است و از اعمال تکراري روزمره نيز ...
در جستجوي بي نهايت است ،
و به دنبال انتهاي راه.
شجاع است.
طعنه هاي تلخ ديگران را تحمل مي کند ،
تمسخرشان را ...
و توهين هايشان را.
در راه رسيدن به هدف خويش جسورانه جلو مي رود.
مي گويد:
" مرگ خيلي آسان مي تواند الان به سراغ من بيايد ، اما من تا مي توانم زندگي کنم نبايد به پيشواز مرگ بروم ، البته اگر يک وقتي ناچار با مرگ روبرو شدم – که مي شوم – مهم نيست ، مهم اين است که زندگي يا مرگ من چه اثري در زندگي ديگران داشته باشد ... "
اطرافيانش به دنبال ظواهرند.
از زندگي جز آنچه تلقينشان کرده اند ، چيز ديگري نمي دانند...
آنها اين گونه بار آمده اند که:
دنيا همين است که مي بينند...
و تنها بايد بخورند و بخوابند و تفريح کنند!
ماهي سياه کوچولو ، اما به چيزي فراتر از ظواهر مي انديشد....
زيبايي هايي را جستجو مي کند که ديگران از درکش محرومند ...
و البته علت محروميت را ،
بايد در خود جستجو کنند.
- اگر مي دانستند که اين "زيباييها" لذت بخش تر از تمام لذات ظاهري است.... -
ماهي کوچولو به پيش مي رود ،
ابتدا به نظر مي رسد تنها او "قهرمان" داستان است!
اما کم کم در انتهاي داستان متوجه مي شويم که او يکي از هزاران قهرماني است که مانند او در جستجوي بي نهايت بوده اند....
از ناپديد شدن و بي خبري او ناراحت نمي شويم...
چرا که مي دانيم که ماهي هاي ديگر و موجوداتي ديگر هستند(هر چند اندک!)که مانند او مي انديشند و
شب پس از شنيدن قصه! خوابشان نمي رود و به دريا مي انديشند و
بي نهايت.
............
صمد بهرنگي ، در اين داستان ، خواننده را - کوچک و بزرگ - عميقا به فکر وا ميدارد ، به انديشيدن و جستجوي بي نهايت.
و همين ،
بزرگترين ثمره داستان است.

هیچ نظری موجود نیست: