۱۳۸۲/۰۱/۱۸

فيلم "خانه اي روي آب" بهمن فرمان آرا رو ديدم.
فيلم تلخ ، اما زيبايي بود.
بيانگر گوشه اي از وضعيت اسف بار اجتماعي ، اخلاقي و فرهنگي جامعه ما !
گوشه اي از جهالت برخي از مردمان اين سرزمين
گوشه اي از هوسراني عده اي و درگيريهاي آينده شان.
گوشه اي از عشق به "او" و کسب آرامش از وجود او .
.
هر چند که حذف کردن قسمتهاي زيادي از فيلم ،
مفهوم کلي آن را دچار ابهام کرده بود.
.
ولي با اين وجود ، "جسارت" فيلم را بايد ستود.
.
هر چند که تلخي فيلم و گمراهي و جهالت و زشتي هاي جامعه ،
عجيب اذيت مي کند روح و جان را .
.
...
.
جدآ يکي از عمده ترين مشکلات اجتماعي و فرهنگي ما
به همان "هوسراني" مربوط مي شود!
به چند دقيقه! لذت بردن...
و به نابودي يک عمر شخص مقابل ...
و به دور شدن از آرامش و نزديک شدن به تشويش و سردرگمي...
.
ولي چه بايد گفت ؟
در وضعيتي که اين موضوع به گونه اي ريشه اي روز به روز در حال افزايشه....
چه بايد کرد؟
نميدونم!
تنها ميدونم مشکل ، مشکلي ريشه اي و "فرهنگي" است...
بايد "فرهنگ" خودمون رو اصلاح کنيم ...
بايد ابتدا از خودمون شروع کنيم...
خودمون رو در اون لحظات تصور کنيم ،
و انتخاب کنيم:
1.چند لحظه لذت و نابودي زندگي يک شخص و از دست دادن آرامش فوق العاده يک زندگي سالم
2.نپذيرفتن آن چند لحظه لذت اضافه! و داشتن زندگي بدون آن دغدغه ها و وجداني آسوده
.
چقدر خوبه قانع باشيم و نه حريص و طماع!
به فکر بو کردن همه ي گل ها ! نباشيم (*)،
که گل ها همه يک بو دارند!
و ضمنا مي شود با بو کردن يک گل هم خوشبخت بود و لذت برد!
مي شود طعم زيبا و شيرين زندگي رو با يک گل هم چشيد!
چه خوبه اون چند لحظه لذت اضافه! چشممون رو کور نکنه...
.
بايد از خودمون شروع کنيم
و مطمئن باشيم که :
قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود!
هر چند که طوفاني لجن در انتظار جامعه مان باشه!
ولي خودمون ، خودمون رو تو لجن نندازيم ،
که اگر فرو رفتيم ، بيرون آمدن غيرممکن خواهد بود.
.
(*)چون بعضي ها عقيده دارند هر گلي يک بو دارد و بايد همه شون رو تا اونجايي که ميشه بو کرد!
به قيمت پژمرده و نابود کردن همه ي اون گل ها!

هیچ نظری موجود نیست: