۱۳۸۱/۱۲/۱۱

سرگرداني
در هيج
در پوچ
در دنيا
در زيبايي
در زشتي
در لذت
در پول
در مقام
در ....
سرگرداني در زندگي ات
نميداني چه بايد کني ...
مانده اي در فکر ...
انتهاي هر راه را مي نگري
به زندگي و هدفت مي انديشي
در جستجوي کوتاهترين و بهترين راهي ...
،
اما آيا کوتاهي و راحتي را با هم خواهي يافت؟
يا اينکه براي زودتر به مقصد رسيدن ،
بايد "ناراحتي" را برگزيني ؟
يا مي تواني "راحتي" را برگزيني!
که در آن صورت شايد مسيري طولاني تر در انتظارت باشد!
البته اگر "راحتي" گم کردن مقصدت را موجب نشود!
،
اما آيا راه ديگري نيز پيش رو داري؟
راهي کوتاه همراه با آسايش!
نمي داني! ،
در جستجويي ...
تنها يک چيز را تا به حال يافته اي ،
اما با اين حال خوشحالي
از خوشحالي در پوست! خود نمي گنجي ...
مقصد را يافته اي ،
نور را پيدا کرده اي!
و حالا بايد به دنبال راه باشي...
نگران نباش!
تنها مراقب باش که گرفتار نورهاي مصنوعي نشوي!
نور حقيقي را شناسايي کن و به دنبالش حرکت کن!
مي يابيش! به مقصد ميرسي!
مطمئن باش.

هیچ نظری موجود نیست: