۱۳۸۵/۰۶/۱۰

درست 6 ماه پیش در چنین موقعی ،
خانه ساکت است و آرام ...
سکوت به معنای واقعی کلمه ...
چه لذتی می بری از این آرامش و سکوت ...
قدرش را اما بی شک نمی دانی ...
...
و حال امروز قریب به 6 ماه است که آن سکوت و آرامش ،
جای خود را به سر و صدا و شلوغی داده ...
دیگر از آرامش دیروز خبری نیست ...
لحظه ای صدای کوبیدن و خراب کردن ،
لحظه ای دیگر صدای آهن هایی که بر زمین می خورند ،
سر و صدای کارگران که بی دغدغه مشغول کار خویش اند ،
و با داد و فریاد ، یکدیگر را صدا می زنند ...
لحظه ای صدای ماشین های سنگین و دود و گرد و خاک ،
لحظه ای صدای شکستن شیشه ای از شیشه های ساختمان ،
که به دلیل اشتباه و بی توجهی کارگران و کارفرمایانشان! رخ داده ...
لحظه ای پرتاب شدن یک چوب! بزرگ از بالای ساختمان ،
و نگرانی مداوم که در حال بیرون رفتن و داخل شدن به ساختمان ،
چیزی بر سر تو یا دیگر اعضای خانواده فرود نیاید!
لحظه ای جر و بحث با کارفرمایان ! به دلیل بی توجهی و خودخواهی شان ،
و لحظاتی مشابه ...
...
دیگر ، صبح ها ( حتی در روزهای تعطیل ) ،
نمی توانی با خیال راحت بخوابی!
چرا که کارگران راس ساعت 7 از خواب برمی خیزند و سر و صداها آغاز می شود ...
و چون میخی بر روح و روانت کوبیده می شود!
استراحت بعد از ظهر ها هم قاعدتا بی معناست! ،
چرا که کارگران وقت نمی شناسند و باید به وظیفه خود عمل کنند!
و انصافا تقصیری هم ندارند!
...
از کارفرمایان! خواهش میکنید ساعت شروع کارشان منظم تر باشد ،
در رعایت نکات ایمنی توجه بیشتری داشته باشند ،
خسارت های وارده را جبران کنند ،
رعایت حال همسایگان را بکنند ،
...
و آنها بی تفاوت به آنچه می گویید به کار خویش مشغولند ،
و نه تنها توجهی به این موضوع ندارند ،
که حتی برای حفظ ظاهر هم که شده عذرخواهی نمی کنند!
بلکه طلبکار هم هستند و در این میانه باید به خاطر انتقاد و سخن منطقی ،
تندی و برخورد بدشان را نیز تحمل کنی !
به تنها چیزی که فکر نمی کنند آسایش و آرامش همسایگان است و
اساسا برایشان مهم نیست که این حقوق ، پایمال شود ...
تنها به سود شخصی خود می اندیشند و کم کردن هزینه ها و ...
حال اگر ضرری هم بر همسایگان از جمیع جهات وارد شد چه اهمیتی دارد ؟
مسئولان امر هم که ...
...
بگذریم!
...
اشتراک تمامی این لحظات ،
به فراموشی سپرده شدن آن سکوت و آرامش پیشین است ...
...
و شاید این اتفاقات نشانگر این باشد که ،
زندگی همیشه بر یک حالت "ثابت" استوار نیست ...
تغییر می کند ،
به چشم بر هم زدنی ...
...
و تو چاره ای نداری جز آنکه تحمل کنی و قدردان باشی ،
قدردان آنچه داری ... که "بدتر از این که هست" نشود ...
...
..
.

هیچ نظری موجود نیست: