۱۳۸۲/۰۵/۱۷

امروزه روز! ، پوچي و سردرگمي بر جوانان ،
(که يکيش خودم باشم!) ،
حاکم شده ....
يه جور پوچ گرايي و بيهودگي محض و سرگرداني .....
هدف ، گم شده و جاي خودش رو به فرعيات پوچ داده .....
يه حس بي اعتمادي شديد نسبت به بزرگترها ،
تو حس و وجود جوونها ( از مدتها قبل ) جوونه زده و ريشه کرده ....
به شکلي که حتي اگر ديدگاه و نگرش بزرگتري ،
درست و صحيح هم باشد و با عقل و منطق هم جور در بياد ،
باز جوونها پذيراي اون ديدگاه نيستند ....
جوونها به دنبال يه بهانه هستند براي ابراز مخالفت خودشون با بزرگترها
و از اون مهم تر براي ابراز مخالفت و حتي در مواردي نفرت ،
نسبت به سنتها و فرهنگهاي قديمي ....
پاي صحبت بزرگترها که مي شيني ،
جز گله و زاري و نگراني نسبت به آينده جوونها چيز ديگري نخواهي شنيد ....
اونها نگرانند ، نگران به بيراهه رفتن و به سنگ برخورد کردن جوونها
و نابود شدنشون ...
،
در مقابل جوونها معتقدند راه درست رو خودشون با عقل و منطق
و مشورت بين خودشون ، پيدا کردند و مي کنند ....
،
خلاصه وضعيت نا اميد کننده اي بر جوانان ما حاکم شده ...
وضعيتي که انتهاش چندان مشخص نيست ....

هیچ نظری موجود نیست: