۱۳۸۲/۰۳/۳۱

آزمون آغاز شد ...
برگه ها رو پخش کردند ...
مدت آزمون نامعلوم بود!
تنها "طراح" سئوالات بود که تشخيص مي داد
چه کسي وقتش به پايان رسيده و چه کسي هنوز وقت داره ....
سئوالات سخت بود ...
شرکت کننده ها آزاد بودند که در طول امتحان هر کاري خواستند بکنند ...
بعضي ها اون قدر درگير و سرگرم زيباييهاي ظاهري اطراف مي شدند ،
که يادشون مي رفت امتحان دارند ....
بعضي ها هم رو مي آوردند به تقلب !
بي خبر از اينکه سئوالهاي هر کسي با بقيه متفاوت است! ،
و چه بسا جواب درست سئوال يه نفر ، جواب غلط سئوال ديگري باشه!
،
طراح سئوالات ، بعضي ها رو سالها سر جلسه نگه مي داشت ...
بهشون فرصت مي داد تا بلکه جواب سئوالات رو بيابند ...
ورقه بعضي ها رو هم هنوز چند لحظه از امتحان نگذشته ، ازشون ميگرفت!
با اين وجود از بين اونها ، عده ي اندکيشون
تو همون چند لحظه به همه سئوالات پاسخ درست مي دادند....
،
نکته جالب امتحان اين بود که هيچ مراقب ظاهري وجود نداشت!
و همين "نکته انحرافي" موجب غفلت خيلي ها ميشد ...
غفلتي که منجر به "مردودي" تو امتحان ميشد ...
مردودي که شايد ديگه فرصتي براي جبرانش وجود نداشت...
،
اما "طراح" سئوالات اون قدرها هم سخت گير نبود!
جواب سئوالهاي سخت ، يا تو خود سئوال بود ! يا تو محيط اطراف!
"طراح" به طرق گوناگون اين مسئله رو گوشزد مي کرد ...
البته به شکل ظاهري چيزي مشخص نبود ،
تنها کساني که عميقا به سئوال مي انديشيدند
و محيط اطراف رو با دقت و ظرافت کنکاش مي کردند ،
پي به اون "راهنماها" يا "جوابها" مي بردند ...
،
اشتباه کردم! امتحان آسون بود! ...
طراح امتحان خيلي منصف بود ...
وقت واسه پاسخ به سئوالات هم کافي بود!
عدالت هم کاملا در مورد وقت براي هر کسي رعايت شده بود ...
طراح مي خواست از ميزان ظرفيت و توانايي شرکت کننده ها با خبر بشه ...
و به هر کسي مقام و رتبه اي رو بده که استحقاقش رو داره ...........

هیچ نظری موجود نیست: