۱۳۸۱/۰۷/۱۴

شهر در امن و امان است!
همه مشغولند ...
مشغول روزمرگيهاي مختلف ...
زندگي در گذر است ،
با تمام ملايمات و ناملايماتش .
خدا چه ميکند ؟
نظاره گر ماست ؟
خوشحال است يا ناراحت ؟
از بندگاني که آفريده ...
از همانهايي که قرار بود بهترين آفريده اش باشند ...
صبرش آيا همچنان ادامه دارد؟
با وجود اينکه مي بيند بي عدالتي ها را ،
ظلم ها را ، زشتي ها را ...
و البته ، زيبايي ها را ...
"عجب صبري خدا دارد ... "

هیچ نظری موجود نیست: