۱۳۸۳/۱۲/۱۵

به دنبال جايي از روي آدرسي ميگردي ...
آدرس بسيار ناقص بيان شده ...
از شانس خوبي كه داري! ، بارون هم شر شر ميباره ....
راه ميري و اسمهاي تموم خيابونها رو با چشمهاي كاملا باز! جستجو ميكني ....
نمي يابيش!
بارون شديدتر شده ....
از مردم سئوال ميكني ...
...
يكي ميگه نميدونم!
يكي ديگه ميگه : "بگذار فكر كنم ..... "
و بعد از اندكي فكر كردن آدرس اشتباهي رو بهت ميده ،
كه بعد از اينكه يه دور قمري! ميزني تازه متوجه ميشي اشتباه كرده بوده ....
در نهايت پناه مي بري به يه پسر بچه كوچولو !
خيلي سريع فكر ميكنه و برات توضيح ميده...
توضيحش هر چند ناقصه اما لا اقل به مقصد ، نزديك ترت ميكنه ....
.....
در نهايت متوجه ميشي جايي كه دنبالش بودي ،
50 متر بالاتر از اون محدوده اي بوده كه هي توش چرخ ميزدي!
علت اين چرخ زدنت هم چيزي جز اينكه آدرس اساسا اشتباه بوده نيست!
.....
پي به يك نكته جالب اما پرهزينه ميبري!
هميشه در زمانهايي كه به دنبال چيزي ميگردي و در اطراف نمي يابيش ... ،
بايد فراتر از تعاريف اوليه و ذهنيتها ، به سراغ جاهاي غير معمول بروي!
......
......
چاره چيست ؟ براي پي بردن به بعضي نكات ،
تنها راه ، تجربه عملي شون هست ،
حتي اگر هزينه اي برابر 2 ساعت معطلي
و خيس شدن زير بارون داشته باشه !!!

هیچ نظری موجود نیست: