۱۳۸۵/۰۳/۱۰

روزهايي ، بيش از هميشه نا اميد ميشوم
و خسته و بيزار از زندگي ...
و ناگهان كورسوي اميدي در "ذهنم" جوانه ميزند!
خستگي و بيزاري و نا اميدي ،
جايشان را به شادابي و نشاط و اميدواري ميدهند ...
اي كاش اين شور و نشاط ،
ماندگار بود و ابدي ...
و اي كاش ،
دوباره خستگي و بيزاري از راه نميرسيد ...
...
..
.

هیچ نظری موجود نیست: