۱۳۸۵/۰۲/۰۴

چه خوب بود اگر وطن رو ،
به قول شعري كه سياوش قميشي در "تصور كن" خونده ،
"بدون مرز و محدوده" مي دونستيم ...
چه خوب بود تمام دنيا رو "وطن" خودمون تصور ميكرديم ...
چه خوب بود ميتونستيم تعبيري باشيم براي اين رويا ...
...
مايي كه همگي در يك دنياي واحد ، متولد شديم ...
همگي انسانيم ...
همگي مون رو ، يه خداي واحد آفريده ...
همگي مون بايد يه روز جواب كارهايي كه كرديم و ميكنيم رو پس بديم ...
پس فرق ميون يك سرزمين و سرزمين ديگه ،
جداي از اينكه ما توش راحت تر باشيم و نباشيم ، چيه ؟
...
گذشته از اين ، خوبي ها و بدي ها در هر سرزميني ،
و در ميان هر مردمي قابل رويته ،
هر چند ممكنه كم و زياد داشته باشه ...
...
اگر مردمان دنيا بيش از اينها به فكر همدلي و همكاري با هم بودند
و اين تعصبات رو كنار ميگذاشتند وضع همگي بهتر از اين نبود ؟
...
..
.
× با توجه به نوشته هاي دوستان در وبلاگ "درباره وطن دوستي"

هیچ نظری موجود نیست: