۱۳۸۲/۰۹/۲۸

و شايد هميشه يك "اتفاق" بوده ،
"اتفاقي" از روي قسمت و حكمت ...
كه راه را به ما نمايانده ...
درست زماني كه گمش كرده ايم ...
...
..
.
در اتوبوس با دوستي مشغول صحبتي ...
به دنبال كشف ايراد خود و يافتن آن اشكال بزرگ ...
شخص ديگري بي مقدمه ،‌ و بي آنكه بشناسي اش ،
وارد بحث مي شود ...
در جهت و زمينه اي كه اصلا نمي تواني فكرش را هم بكني!
لحظه اي به فكر فرو مي روي ...
،
( آيا اين اتفاق از روي تصادف است يا قسمت ؟ )
،
آن شخص بعد از كمي گفتگو ، خداحافظي مي كند و مي رود ...
و تو مي ماني و دوست ديگرت و يك علامت تعجب ،
هم از روي تعجب! و هم از روي خوشحالي ...
حس مي كنيد اين اتفاق ،
نشانه اي است از طرف "او" كه به هدف نزديك شويد ...
به وجد مي آيي و در عين حال تاسف ميخوري ،
كه چرا اين نشانه زودتر بر تو نمايان نشد ؟
شايد هم مقصر خودت باشي!
و چه بسا نشانه هايي به سوي تو روانه بوده اند و
تو خودت آنها را رانده اي ...
ولي مهم نيست ...
به راه فكر كن و مقصد را پيش روي خود نمايان ساز !
پيروزي نزديك است ،
رهايي نيز .

هیچ نظری موجود نیست: