سوار تاکسی شدم
راننده آدم جالبیه!
در مواجهه با بی دقتی ها و خودخواهی ها و بی توجهی های راننده های دیگه ،
اول دقت میکنه که بهشون نخوره و بعدش شروع میکنه به خندیدن!
:))
اولش فکر کردم شاید فقط در مورد یکی دو مورد اول این کارو میکنه!
اما در موارد بعدی هم واکنشش همین بود!
موقع پیاده شدن با تعجب از علت رفتار و واکنشش پرسیدم
گفت چی کار کنم وقتی این کارشون از روی نادونی و جهالته؟
اگه نادون نبودن این کارو نمیکردن...
...
بهش گفتم کاش بیشتر مردم مثل شما بودند ...
در مواجهه با همدیگه
و در هنگامه ی عصبانیت و ناراحتی از هم
و در زمانی که با ادم های نادون اطراف در مواجهه هستند...
کاش اول سعی کنن مشکلی واسشون پیش نیاد
و بعدش به این موضوع بخندن
و پشت سر بزارنش
به جای اینکه شروع کنن به فحش و ناسزا به همدیگه
و در مواردی بدتر گلاویز شدن با هم
...
کاش همیشه دعا و تلاش کنیم ،
هم خودمون و هم آدمهای اطرافمون از نادونی فاصله بگیرن
اون موقع خیلی چیزها خود به خود حل میشه...
چرا که ریشه ی 99 درصد مشکلات آدمی ندانستن و نادونی و جهالته ...
...
..
.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
سلام بر علیرضای گل! خوبی؟ اومدم اینجا دیدم تازه مطلب نوشتی خوشحال شدم. چند سال پیش که فیس بوک و ارکات و ... نبود، وبلاگستان چه ابهتی داشت!
همیشه خوب و خوش سلامت باشی
سلام حمید جان! ممنونم آره واقعا چه ابهتی داشت! یادش بخیر ... ممنونم که به یادم بودی شاد و پیروز باشی
ارسال یک نظر