۱۳۸۲/۰۹/۰۶

و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين دل ؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين عقل؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين روزگار؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين سرنوشت؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين جامعه؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين دنيا؟
نميدانم!
و چه بايد كرد
و چه بايد گفت
از اين مردم؟
نميدانم!
و شايد بايد "صبور" بود و مثل هميشه ، "تحمل" كرد ....
اما آيا اين "صبر" نتيجه اي مطلوب به ارمغان خواهد آورد ؟

۱۳۸۲/۰۸/۲۶

درست است!
مشكل از تك تك ماست!
از تك تك ما ، كه جز ، ايرادهاي ديگران را نمي بينيم ،
و ايرادها و نقائص خود را به فراموشي مي سپاريم ....
ايراد از "اخلاق" تك تك ماست ...
مدعي "دينداري" و "مسلماني" هستيم ،
و خود را بي عيب و نقص ،
و بهترين مخلوق و بنده خدا مي دانيم ...
و از آن بدتر ، مي خواهيم ديگران را هم "جبرا" با خود همراه كنيم!
و فراموش كرده ايم كه "دينداري" ، اجباري نيست!
فراموش كرده ايم كه بشر آزاد آفريده شده ،
و خود بايد نيك و بد را تشخيص دهد ،
و آزاد است كه "انتخاب" كند ...
تصور كرده ايم راه درست و حق ،
تنها همان است كه ما يافته ايم!!!
به زور و اجبار ديگران را به دينداري مي خوانيم! ،
و مي خواهيم به زور آنها را به "بهشت!" هدايت كنيم ....
حتي اگر آنها مايل به ورود به "بهشت ما" نباشند و بخواهند "جهنم" را برگزينند ...
،
غافل از اينكه خود راه را گم كرده ايم و نياز به هدايت شخص ديگري داريم !
در ضعفها و خطاهاي ديگران ،‌ دقيق ميشويم و خود ،
بر كرده خويش و خطاها و گناهانمان ، چشم مي پوشيم ....
واي بر ما كه تصور كرده ايم "حق" را يافته ايم ...
واي بر ما كه تصور كرده ايم "پاكيم" و "درستكار! "
واي بر ما كه براي ديگران تعيين تكليف ميكنيم ....
واي بر ما كه ...
و چه زيبا بود سخن آن عزيز كه از "اخلاق" گفت و ،
از كمبودش در جامعه ما ....
،
رعايت "اخلاق " يعني :
تعرض و دخالت نكردن در اعتقادات شخصي ديگران ...
به عيب خود بيشتر از عيب ديگران نگريستن ....
ادعا نداشتن و فروتن بودن ....
احترام گذاشتن به حقوق جمعي و دوري از خودخواهي ...
خودداري از انجام كارهايي كه ،‌
در جهت منافع شخصي و همراه با زير پا گذاشتن حقوق ديگران باشد ...
ديندار بودن در باطن و در عمق قلب خويش ،‌ و نه فقط در ظاهر و براي تظاهر ....
دوري از ريا و نفاق در دين جهت رسيدن به منافع پست شخصي و دنيوي ....
و .....
،
و چه زيبا ميشود آن هنگام كه همه "اخلاق" را پذيرا باشند و
براي هر شخص و هر ديدگاه و هر دين ، احترام قائل شوند و
در مسائل شخصي و اعتقادي همديگر ،‌ دخالت نورزند.

۱۳۸۲/۰۸/۱۸

رنگ عشق کدام است ؟
رنگ عشق ،
زيباترين رنگهاست ...
به ظاهر اما ،
شايد ديدني نباشد ...
اما در باطن ، ديدني و لمس کردني است ...
زيباتر از اين رنگ وجود ندارد ...
رنگ عشق ،
به رنگ تمام زيباييهاي اين دنياست ...
زيبايهايي که براي حس کردن و ديدنشان ،
تنها کمي عشق! ورزيدن لازم است ...
و چه لذت بخش و "زيباست" ،
به رنگ عشق بودن ...........

۱۳۸۲/۰۸/۱۵

رمضان ماه زيبايي است ...
ماه رنج است ....
ماه عشق است ....
ماه صبر است ....
،
افطارش چه لذت بخش و وصف ناپذير است ...
و تحمل و صبر در مقابل انجام ندادن ها ،
چه سخت اما ارزشمند است ....
و به راستي که
روزه ماه رمضان ، تمثيل و نشانه اي است ،
از روزه اي بزرگ تر در اين دنيا ...
روزه اي به شکل و نوعي متفاوت ...
و با اختيارات و بهره منديهاي بيشتر ...
اما در عمق و معنا ، يکسان ...
در آن روزه بزرگتر ، تنها نکته اي که نبايد فراموش کرد ،
دچار افراط و تفريط نشدن ،
و طي مسير اعتدال است ...
و چه سخت اما راحت! است اين روزه بزرگ ...
و چه زيباتر و وصف ناپذيرتر است ،
لحظه افطار و اتمام اين روزه بزرگ ....
اي کاش بتوانيم اين روزه را نيز ، پيروز و سربلند پشت سر بگذاريم ...