سال 88 هم گذشت و رفت!
سالی که با شور و شوق آغاز شد ... ،
و هیجانی وصف ناپذیر با خود به همراه آورد ...
و در میانه راه ،
تلخ شد و سرد شد و تاریک ...
و به تعبیر عده ای ، سیاه شد ...
هیجان و شور و شوق ،
جای خود را به ترس و لرز و
نگرانی و اضطراب داد ...
در این میان البته ،
زندگی همچون همیشه در جریان بود ...
گرچه عده ای از مردمان این سرزمین ،
به شدت داغدار شدند و در سوگ عزیزانشان ،
گریستند و گریستند و به خدای عالمیان پناه بردند ...
اما با این وجود هم ؛
زندگی همچون همیشه در جریان بود ...
سال غریبی بود سال 88 ...
از نقطه نظر کاری ،
در این سال ،
فشار کاری به خصوص از نیمه دوم سال ،
بیشتر و بیشتر شد ...
گاهی شاید ،
صبرم لبریز میشد از این همه فشار ... ،
اما به لطف خدا ،
آن روزها سپری شد ... ،
و خوب و مثبت هم سپری شد ... ،
و از این باب باید شکرگذار آن یگانه بی همتا بود ...
که اگر یاریش نبود ،
تاب تحمل این همه فشار ،
بی شک مشکل بود و ناممکن ...
در ربع چهارم سال هم که ،
دوستی از راه رسید و مژده ی یاری داد ...
شور و شوق و انرژی مثبتش ،
نوید جبران آن همه انرژی از دست رفته را می داد ...
پس به او لبیک گفتم و ربع چهارم سال ،
به گونه ای متفاوت از قبل آغاز شد ...
چیزهای زیادی را از او آموختم ...
مهربانی را ، شور را ، شوق را ،
لذت بردن از چیزهای کوچک دور و بر را ،
اعتماد به آدمیان را ،
و مثبت بودن را ،
و دوست داشتن زندگی را ،
...
گرچه در کنار تمام این زیبایی ها ،
فشار کار و زندگی ،
همچون گذشته بود و در مقاطعی هم ،
ویژگیهای منفی خود را نشان می داد ،
همچون بی دقتی ، سر به هوایی! و ...
که برای من غیر قابل تحمل بود ، اما به پاس آن ویژگیهای مثبت ،
تحمل پذیر شد و گذشت ...
در این میان سفری به خارج از این دیار ، پیش آمد ...
که گرچه کوتاه بود ،
اما در عوض همراه بود با تجاربی مهم و گرانقدر ...
که مردمان آن دیار هم ،
به دنبال لقمه نانی هستند و گذران زندگی ،
با این تفاوت که از کوچکترین چیزها لذت می برند ...
و کمتر به جان هم می افتند ...
و کمتر به کار هم کار دارند ...
و نظم در کار و زندگی را بیش از ما ، جدی می گیرند
و سرلوحه کار خویش کرده اند ...
وگرنه آسمان همه جا همین رنگ است که ما می بینیم ...
نکته ی جالب در آن دیار این بود که ،
مردمان مختلف با دین و مذاهب متفاوت ،
و ظواهری کاملا متضاد هم ،
در کنار هم ،
زندگی می کردند ...
بی آنکه با هم مشکلی داشته باشند ...
هر گروه با گروه خود ، خوش بود ...
بی آنکه به گروه دیگر بی احترامی کند و یا در کار آنها دخالت کند ... ،
و یا برایشان تکلیفی معین کند ...
آری ...
این چنین سال 88 سپری شد ...
و جای خود را به سال 89 داد ... ،
با این امید که سال جدید ، همراه باشد با
سپری شدن زشتی ها ، تلخی ها ، کدورت ها ...
و آمدن آرامش و آسایش و نیکی و خوبی ...
و شروعی تازه ،
و زندگی تازه و با طراوت ...
...
..
.
سال نو مبارک!
اشتراک در:
پستها (Atom)