چهل روز گذشت ...
انگار همین دیروز بود که ،
در حال گریستن وارد خونه شدم ...
...
و حالا بعد از چهل روز ،
همه کاملا باور کردن رفتنش رو ...
همه برگشتن به زندگی عادی خودشون ...
...
در حال گذر از قبور رفتگان در بهشت زهرا هستیم ...
به این فکر می کنم که هر بار که بهشت زهرا میاییم ،
مدت موندنمون طولانی تر میشه ...
انگاری آدمای بیشتری رو داریم از دست میدیم ...
و معلوم نیست فردا نوبت کیه ؟
...
دیر یا زود باید بریم ...
...
..
.
اشتراک در:
پستها (Atom)