۱۳۸۴/۱۱/۰۱

اين بار چتر را همراه خود نمي بري ،
تا حال و هواي آنها كه هميشه بدون چتر ،
در هوايي اين چنين بيرون مي آيند را هم حس كني!
حس خوبي است!
همراه با سوز و سرمايي كه تا عمق جانت فرو مي رود!
تمام لباس ها از سر تا پايت را برف گرفته ...
آن قدر بارش برف شديد شده كه عينكت سراسر برف شده و
مقابلت را به راحتي نمي تواني ببيني ...
به آسمان خيره مي شوي ...
دهانت را باز مي كني و دانه هاي برف را با شور و شوق پذيرا مي شوي!
اما حيف كه اين اشتياق تنها چند ثانيه بيشتر طول نمي كشد ...
چاره اي نداري جز آنكه در برابر قدرت و شدت دانه ها تسليم شوي ...
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۲۷

فاصله ميان خوشحالي و ناراحتي به اندازه تار مويي است...
نه مي تواني از خوشحالي به خود غره شوي ،
و نه مي تواني از ناراحتي دست از همه كار بشويي ...
به واقع به هيچكدامشان نمي توان اعتماد كرد ،
نه به خوشي ها و نه طبعا به ناخوشي ها ...
دنياي عجيبي ساخته اي خدايا ،
معجوني از تلخي ها و شيريني ها ...
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۲۲

تنها يك اشتباه "كوچك" در خواندن سئوال ،
موجب مي شود قسمت اعظم سئوال را اشتباه پاسخ دهي ...
حتي اگر توانايي حل سئوالاتي به مراتب سخت تر از آن را هم داشته باشي ...
...
تنها يك غفلت "كوچك" ،
مسير زندگي آدمي را "به شدت" تغيير مي دهد ...
حتي اگر "بيشتر" تصميمات او ، از روي دقت و توجه فراوان بوده باشد ...
...
آيا اين عادلانه است ؟
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۱۸

چقدر حيف شد!
از دست دادن يك استاد خوب ...
تنها استادي كه از بودن در كلاسش واقعا لذت مي بردم ...
خوبيها زود تمام مي شوند ...
...
زودتر از آنچه به فكر مي آيند ...
...
و به دنبال آن ،
زمزمه آن جمله هميشگي كه :
" اي كاش قدرش را بيشتر مي دانستيم! "
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۱۴

چقدر خوشحال كننده و اميدواركننده است ،
چقدر انرژي بخش است ...
وقتي كسي با مهر و دوستي ،
از تو تعريف ميكند ...
بابت كاري كه در اصل وظيفه توست ...
و اين چيزي نيست جز لطف سرشار و دقت بي اندازه او ...
آن هم دقتي كه به جرئت تا به حال در كسي نديده اي!
...
..
.
مي بيني غير منتظره و عجيب بودن اتفاقات را ؟
چند روز پيش از بي انصافي يك استاد مي ناليدي ،
و امروز از خوش انصافي و دقت استادي ديگر ، خوشحالي ...
...
..
.
زندگي همين است!
مبارزه در كشاكش خوشي ها و ناخوشي ها ...
خوش اقبالي ها و بد اقبالي ها ...
شيريني ها و تلخي ها ...
...
..
.