۱۳۸۶/۰۶/۲۶

از یه آدمی زیاد خوشت نمیاد ...
شاید دلیلش چیزایی باشه که از دیگران در موردش شنیدی ...
اینکه بد قوله ... ،
کاراش بی حساب و کتابه ... ،
به مسئولیت هایی که بهش سپرده شده اهمیت زیادی نمیده ... ،
یه پروژه ای رو یک سال طول داده و در نهایت به سرانجام درست نرسونده ... ،
و ... .
...
بعد ورق برمیگرده !
از این آدم خوشت میاد !
روش حساب باز میکنی !
شاید تنها به این خاطر که تا قبل از اون کسی تو شرکت ،
قدر تو رو نمی دونسته !
و این انرژی مثبت و امید به آینده رو تو دلت روشن نکرده بوده!
...
و بعد دوباره ورق برمیگرده !
کم کم از این آدم بدت میاد !
حسابهایی که روش باز کردی رو به مرور تخته می کنی !
به تدریج به همون نکاتی می رسی که اون اوایل ،
به خاطرشون از این آدم بدت می اومد ...
گه گداری این احساس ،
به تنفر هم تبدیل میشه ...
...
و تازه پی می بری به اینکه ،
به خاطر یک ویژگی مثبت موقتی ! ،
نمیشه ویژگی های منفی متعدد و ماندگار رو ،
نادیده گرفت ...
یا اگر هم بشه ،
این نادیده گرفتن ، کوتاه زمانی بیش طول نخواهد کشید !
چون همین ویژگی های منفی ،
روزی گریبان تو را نیز خواهد گرفت ...
و ضررهایی که پیشتر بر دیگران وارد شده ،
بر تو نیز وارد خواهد آمد !
...
..
.