۱۳۸۴/۱۰/۱۰

چه قدر بي انصافي است در هنگامه قضاوت انجام كاري ،
برابر با كسي تلقي شوي كه
حداقل ١٠ برابر او زحمت كشيده باشي...
،
و اين است حكايت امروز من ؛
،
" كاش بودي و مي ديدي . . ."
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۰۷

اي كاش
مي دانستي ...
،
اي كاش
مي ديدي ...
،
اي كاش ...
...
..
.

۱۳۸۴/۱۰/۰۱

خوب بود و خوش گذشت ،
جشن شب چله چلچراغ در کنار مردي با عباي شکلاتي...
...
پيشتر براي سيد نوشته بودم:
اين روزها قدر تو را بيشتر مي دانند ...
فرداهايي هم خواهد آمد که بيش از اين روزها ،
قدر تو را خواهند دانست ...
...
..
.

۱۳۸۴/۰۹/۲۸

بعضي کلاسها "واقعا" استثنا محسوب ميشوند ...
به دور از تمام رنج ها و دردهاي هر روزه ،
به سخن استاد گوش مي سپاري ...
گويي حرف دل تو را زمزمه مي کند ،
زمزمه اي با صداي بلند!
...
حرف هايي با عمق سياسي! هم مي زند ،
بر خلاف ديگر استادها که هيچ نمي گويند و
نظاره گر بي نظر اوضاع و تحولات پيرامون خويش اند ...
اما اين استاد ، ديگرگونه است!
در طنز و لفافه سخن خويش مي گويد ...
واقعيت هايي که ما را به خنده وا مي دارد ،
اما در اصل بياني طنز آميز از واقعيت هاي امروز ما هستند ...
واقعيت هايي بس تلخ و تاسف بار ...
از بي درايتي ها و جهالت ها ...
...
او مي گويد روزي حسرت همين کلاسها را خواهيم خورد ،
و من به گفته او ايمان و يقين دارم ...
و صد حيف که چنين کلاسهايي انگشت شمارند ...
و زمان نيز بي هيچ صبري به سرعت در حال سپري شدن است ...
...
..
.

۱۳۸۴/۰۹/۲۵

به چه دل خوش کنم ؟
به دوستان ؟
به مردم ؟
به مسئولان ؟
به دانشگاه ؟
به شهر ؟
به کشور ؟
،
گاهي وقتها زندگي چقدر سخت مي شود ...
،
سخت تر موقعي است که اين " گاهي وقتها "
به "بيشتر وقتها " تبديل شود ...
....
....
....
و پاسخ سئوالات قبل چيزي جز اين نيست :
به اميدهاي واهي و آرزوهاي دور و دراز ،
دل خوش بايد کرد !
...
و مگر کار ديگري جز اين متصور است ؟
...
..
.

۱۳۸۴/۰۹/۲۲

اين دل شکستگي ها و پريشاني ها را پاياني هست ؟
...
..
.

۱۳۸۴/۰۹/۱۷

سقوط ،
آلودگي ،
بي نظمي ،
بي تفاوتي ،
بي خبري ،
خرافات ،
فقر ،
درد ،
مصيبت ،
شفا ،
نجات ،
رهايي ؟
.....
به کدامين سو روانه ايم ؟
...
..
.

۱۳۸۴/۰۹/۱۴

*
خيلي بده که راجع به يک موضوع ،
کلي تلاش و دقت كني ...
اما در نهايت از نگاه استاد ،
سراسر اشکال و خطا باشه!
*
هر چند كه نبايد فراموش كرد كه بيشتر انتقادات استاد ، وارده!
اما از مواجهه با اين همه انتقاد ، شوكه شده اي!
*
به استاد نيز دلت نمي آيد چيزي بگويي!!
به خاطر ديگر ويژگيهاي مثبت او و احتمالا دل نازکش!
حتي اگر دل نازک خودت ( اندکي ) خراش برداشته باشد! .....
....
...
..
.